Web Analytics Made Easy - Statcounter

منبع: نیویورک ‌تایمز   
مصاحبه‌کننده: دنیس اُوِربای  
تاریخ انتشار: 3 آگوست 2023    
  ➖➖➖➖➖➖➖➖ 
   عصر ایران؛ مترجم: لیلا احمدی-  بخش اول و دوم گفت‌و گوی مفصلِ دنیس اُوِربای نویسنده و خبرنگار علوم کیهان‌شناسیِ خبرگزاری نیویورک‌ تایمز با کارگردان بزرگ آمریکایی کریستوفر نولان به بهانۀ ساخت و اکران فیلم اوپنهایمر پیش‌تر منتشر شد و اینک بخش سوم:


    اوربای: کاری که اوپنهایمر در آن تبحر دارد، مدیریت و هم‌نواسازیِ ارکان تیم و پیشبرد پروژه است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شما شمار زیادی از ستارگان سینما را در این فیلم گرد آورده‌اید. آیا هنر اوپنهایمر شبیه کاری است که کارگردان سینما انجام می‌دهد؟

      -نولان: هر یک از بازیگران من با تحقیق دربارۀ خصوصیاتِ همتای واقعی‌شان سر میز متن‌خوانی می‌رفتند. آن‌ها هزاران تکلیف برای انجام دادن داشتند. [می خندد] و منبع خوبی (پرومته آمریکایی) در اختیارشان بود. تحقیقاتشان را انجام می‌دادند و سپس تفاسیرشان را نزدمن می‌آوردند. این چیزی است که در گذشته واقعاً قادر به انجام آن نبودم. 

    به عنوان مثال در صحنۀ کلاس درس با حضور همۀ دانشمندان، می‌توانیم بحث را بداهه بسازیم. فیلمنامه پیش روی ماست، اما بازیگران می‌توانند با اشتیاق و دانش و بر اساس آموخته‌ها و بررسی‌های خود نقش‌آفرینی کنند. 

  آیا در نحوۀ ایفای نقش بازیگران چیزی بود که شما را به حیرت وادارد؟ 

 - این روند مملو از غافلگیری‌های پیاپی است. گاهی اوقات مباحثۀ نیرومندی در باب آن‌چه در جریان است درمی‌گیرد، زیرا این داستانی است که در آن رفتار افراد، خواه سیاسی یا شخصی، مملو از ابهامات و پیچیدگی است.

  برای مثال جیمز رِمار، که نقش هنری ال استیمسون، وزیر جنگ ترومن را بازی می‌کرد، مدام به من می‌گفت که متوجه شده‌ام استیمسون و همسرش برای ماه عسل به کیوتو رفته‌اند و ظاهرا این یکی از دلایلی بوده که استیمسون کیوتو را از لیست بمباران خارج کند. 

 من او را واداشتم که شهر را به دلیل اهمیت فرهنگی‌اش از لیست خارج کند. می‌خواهم این نکته را اضافه کنم که گاهی تردیدهایی وجود دارد و هیچ‌کس نمی‌داند چه واکنشی نشان دهد و لحظه‌ای شگرف و هیجان‌انگیز به وجود می‌آید. 

   چگونه با این بازیگران غول‌پیکر و این‌ همه لوکیشن فیلمبرداری می‌کنید؟ 

  - وقتی وارد لوکیشن‌های متعدد می‌شوید و با بازیگران مختلف سروکار دارید، گویی معمایی روبروی شماست. راستش اصرار داشتم این معما را با مدل موی کیلیان رمزگشایی کنم. [می خندد] چون به کلاه گیس در فیلم ها حساسیت دارم. دلم می‌خواست فیلم در نحوۀ ارائۀ شخصیت‌هایش هیچ‌گونه تصنع آشکاری نداشته باشد

.
  یکی از لحظات کلیدی که من را واقعاً میخکوب و درگیر داستان کرد و در آخرین فیلمم یعنی "تنت" نیز به آن اشاره کرده‌ام، وضعیتی است که دانشمندان در خلال محاسباتشان نمی‌توانند احتمال به آتش کشیدن و نابودی جهان را کنار بگذارند اما درنهایت پیش می‌روند و آن دگمه را می‌فشارند. 

  حس عجیبی به من دست می‌دهد وقتی تصور می‌کنم که در آن اتاق هستم. واقعاً در آن موقعیت چه حس و حالی خواهی داشت؟ این وضعیت به چه شکل خواهد بود و شبیه به چیست؟


  آن دانشمندان در مورد موقعیت و مسئولیتشان چه احساسی دارند؟ شما می‌توانید این خطر را به حداقل برسانید و بگویید که از دید آن‌ها صرفاً درصد کمی برای وقوع این احتمال وجود دارد. 

   من انفجارهای عظیمی در فیلم‌هایم ایجاد کرده‌ام. در این صحنه‌ها ایمنی مهم‌ترین رکن است و بااین‌حال تنشی که پیرامون آن جرقه‌ها و ضرباهنگ‌ها شکل می‌گیرد باورنکردنی است. 


   برای تیم جلوه‌های ویژه بسیار دشوار است که کیفیت دقیق صداها و تشعشعات را تعیین کنند. همیشه با فرارسیدن شمارش معکوس، کار به طرز باورنکردنی پرتنش می‌شود و من حتی نمی‌توانم تصورش را هم بکنم که این کار در ابعاد واقعی چگونه خواهد بود و چطور می‌توان آن را به پروژۀ منهتن و آزمون ترینیتی تعمیم داد. خیلی هیجان‌زده بودم از این‌که سعی می‌کنم حس حضور در آن اتاق را به تماشاگر منتقل کنم. 


 ظاهراً محاسبات آن اساتید جواب داد و جهان باقی ماند. چه‌کسی این محاسبه را انجام داده است؟ 

  - کار تلر است. یکی از معدود چیزهایی که در فیلمنامه تغییر دادم این بود که اوپنهایمر در واقعیت برای مشورت نزد آرتور کامپتون یکی از مدیران ارشد پروژه منهتن در دانشگاه شیکاگو می‌رود. من کامپتون را به انیشتین تغییر دادم چون شخصیتی است که مردم او را می‌شناسند و مشکل حادی هم ایجاد نمی‌کند، اما محاسبات از آنِ تلر است.

  در آن زمان، اوپنهایمر و انیشتین دو موضع متفاوت در باب امکان وجود سیاهچاله داشتند. انیشتین می‌گفت سیاهچاله‌ای در کار نیست ولی اوپنهایمر معتقد بود که وجود دارد. 

   - رابطه بین آن‌ها نیز اساسی و حائز اهمیت است. می‌بینیم که دانشمند جوانی جایگزین استاد سالخورده و صاحب‌نامش شده و کار او را تصاحب کرده است. 

اوپنهایمر در فیلم در قالب فردی رنجور و شکنجه‌شده ظاهر می‌شود و به نظر می‌رسد که همیشه بارقه‌هایی از ذهنش می‌گذرد. 

-خوب ببینید، این فیلم برداشت من از زندگی اوپنهایمر است. دلم می‌خواست روایتی قدرتمند و تفسیری کاملاً شخصی بسازم. قصدم مستندسازی نبود. در مورد پایبندی به سوابق تاریخی هم فکر می‌کنم فیلم بسیار دقیق‌تر از آن چیزی است که مردم تصور می‌کنند. بسیاری از چیزهایی که ساختگی و تمهیدی به‌نظر می‌رسند، حقیقت دارند.

  حالا یک سوال آنی در مورد آزمایش ترینیتی بپرسم؛ مقصودم لحظه‌ای است که اوپنهایمر، گرووز و فیزیک‌دانان و مهندسان پروژه، اولین بمب هسته‌ای را منفجر کردند. چطور آن شات را گرفتید؟ آیا نمایی از آن فیلمِ واقعی و آزمایش اصلی بوده است؟ 

- ما ترینیتی را شبیه‌سازی کردیم. روش ما این بود که از تصاویر گرافیکیِ کامپیوتری پرهیز کنیم چون به‌نظرم گرافیکِ رایانه‌ای ذاتاً قدری ایمنی و آرامش را تداعی می‌کند و درنتیجه مقصود را نمی‌رساند. درنتیجه گروه جلوه‌های ویژه را به چالش کشیدم تا انواع آنالوگ‌ها و تصاویر واقعیِ مربوط به واقعه را ارائه کنند. 


  چنین چیزی امکان‌پذیر بود زیرا می‌دانستیم که نمایش تست ترینیتی در فیلم باید به صورت پرفورمنسی آنی باشد. برخی از یافته‌های تیم کوچک و میکروسکوپی بودند که در فیلم بزرگ‌نمایی شدند. برخی دیگر نیز واقعاً عظیم بودند، نیاز به پروتکل‌های امنیتی پیچیده داشتند و بازیگران را وامی‌داشتند که نسخه‌ای بسیار کوچک‌تر را شبانه، در بیابان و مقرهای انفجار برپاکنند. 

   اوربای: باورش سخت است که ظرف مدت کوتاهی پس از "تنت" این فیلم عظیم را ساخته‌اید. 

   - وقتی دست به قلم بردم، فیلمنامه را تقریباً سریع نوشتم، اما از قبل مقدمات زیادی را چیده بودم. سال‌ها پیش، فیلمنامه‌ای دربارۀ زندگی هوارد هیوز نوشته بودم که هرگز ساخته نشد، زیرا درست زمانی که اسکورسیزی در حال ساخت فیلمش بود، آن را نوشتم. [می خندد] 


  برای دل خودم فیلمنامه را قطعه‌قطعه کردم و با این کار صاحب نگرشی شدم که براساس آن قادر بودم زندگی فرد را بچکانم و به صورت تماتیک (مضمونی) به آن بنگرم، جوری که فیلم بیشتر از مجموع قطعاتش باشد. 


 بنابراین از برخی جهات می‌توانم بگویم که فیلمنامه چند ماه طول کشید، اما درحقیقت ناشی از 20 سال تلاش و تفکر بود.


  در خلال مصاحبه‌ها و نمایش فیلم، همیشه از من می پرسند که پس از این قصد دارید چه کنید؟ پاسخ همیشه یکسان است. من هربار کاری را در زمان به‌خصوصی انجام می‌دهم و همه چیز را با وسواس در آن می‌گنجانم ولی تمام‌کننده نیستم. 


 دلم می‌خواهد بگویم که از این‌جا به بعد متعلق به شماست. تماشاگر است که فیلم را تمام می‌کند. فیلم من در سینماها اکران می‌شود و در نمایش عمومی به پایان می‌رسد. در واقع با گذر از این مسیر به اثری فرهنگی مبدل می‌شود که قرار است باشد و این روند تأثیر عمیقی بر قدم‌های بعدی من خواهد گذاشت.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: کریستوفر نولان و تناقض‌های اوپنهایمر بودن باهوش‌ترین افراد اشتباه می‌کنند چون اطمینان دارند باهوش‌تر از دیگران‌اند ۸ روایت جذاب درباره رابرت اوپنهایمر ، پدر بمب اتم (+عکس)

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: اوپنهایمر آلبرت اینشتین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۳۱۶۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا دیگر از دیدن سریال‌های «نون. خ» و «زیرخاکی» نمی خندیم

همشهری آنلاین: حتما برای‌تان پیش آمده که در محفل و مجلسی جدی ـــ و حتی بگذارید بگوییم عبوس ـــ حاضر باشید که به هر دلیلی نباید بخندید؛ یعنی در آنجا خندیدن از نظر اخلاقی، عملی نادرست تلقی می‌شده است اما ناگهان خنده به زیر پوست‌تان خزیده و عضلات صورت‌تان را چنان به هر سو کشیده که چاره‌ای جز خندیدن نداشته‌اید. به‌ احتمال زیاد در این وضعیت سعی کرده‌اید با پرت‌کردن فکرتان از موضوعی که شما را به خنده می‌اندازد یا با فشار زبان به سقف دهان‌تان یا مَکِش قشر درونی چپ و راست لپ‌تان یا با منقبض کردن عضلات صورت‌تان‌ جلوی خنده‌تان را بگیرید. بماند که در چنین موقعیتی چهره آدم چقدر خنده‌دار و مسخره می‌شود و حتی ممکن است به سوءتفاهم بیشتری دامن بزند. خندیدن خصلتی انسانی است و نمی‌توان کسی را به دلیل خندیدن سرزنش کرد. خنده را می‌توان مثل سلاحی شخصی یا رویکردی فردی در مقابله با مشکلات به‌کار گرفت اما پرواضح است که هر موضوعی مسبب خنده نمی‌شود. این نکته‌ای است که فیلمنامه‌نویسان سریال‌ها و فیلم‌های ایرانی از آن غافل‌اند.

آنری برگسون (متولد ۱۸ اکتبر ۱۸۵۹ ـ درگذشته ۴ ژانویه سال ۱۹۴۱)، فیلسوف نامدار فرانسوی، رساله‌ای موجز و مختصر در باب خنده دارد که به فارسی هم ترجمه شده است. برگسون در این اثر کم‌حجم اما بدیع و عمیق، سه خصلت اصلی برای خنده برمی‌شمرد. اول اینکه خنده خصلتی انسانی است. اگر شیء یا حیوانی و به‌طور کلی هر پدیده‌ای انسان را به خندیدن وادارد، به اعتقاد برگسون، به دلیل رفتار یا حالت انسانی آن است. از این منظر، انسان صرفا جانداری نیست که می‌خندد بلکه جانداری است که می‌خنداند و اگر ما به چیزی (اعم از جاندار یا غیرجاندار) می‌خندیم، حتما به سبب شباهتش به انسان یا تأثیر انسان بر آن است. ویژگی دومی که برگسون، آن را با خنده ملازم می‌داند، بی‌احساسی است. منظور برگسون از بی‌احساسی، متاثر نشدن است؛ نوعی برخورد عاری از احساس و از سر شعور و منطق برای خندیدن به موضوعی لازم است. اگر ما از زمین‌خوردن چاپلین یا سقوط باستر کیتون متاثر شویم، توانایی خندیدن به موقعیت آنها را از دست می‌دهیم؛ پس برخورد سرد و منطقی با پدیده‌ای احساسی و غیرمنطقی است که ما را به خنده می‌اندازد. نکته سوم، مسری‌بودن خنده است. برگسون برای خنده، نقشی اجتماعی قائل است و معتقد است که خنده به نوعی تفاهم و اشتراک نیاز دارد. در واقع خنده به درک متقابلی نیاز دارد تا گروهی از افراد را درگیر کند. از دید برگسون، خنده حاصل غفلت است و نوعی مجازات اجتماعی برای شخصِ غافل محسوب می‌شود. کسی که به هر دلیلی در اجتماع، موجبات خنده دیگران را فراهم می‌سازد، غفلتی کرده که او را از وضعی طبیعی که مورد پذیرش اجتماع است خارج کرده و به موضوع خنده سایرین بدل کرده است.

جدا از آشنایی با تکنیک‌های فیلمنامه‌نویسی و نگارش سریال‌های تلویزیونی، توجه به این ۳ خصلت خنده در نگارش یک فیلمنامه موفق برای سینما یا تلویزیون بسیار مهم است. نویسنده‌ای که هیچ تلقی‌ای از این خصلت‌ها ندارد مدام دست به دامن کلیشه‌ها برای خنداندن مخاطب می‌شود و در آخر هم ناکام می‌ماند. بخشی از علت شکست دو سریال کمدی نوروز و ماه رمضان امسال را باید در این ناآشنایی جست‌وجو کرد.

کد خبر 846940 منبع: همشهری آنلاین برچسب‌ها فلسفه خبر مهم فیلمنامه - فیلنامه نویس مجله فلسفه تلویزیون - صدا و سیما

دیگر خبرها

  • سیناپس «آپاراتچی» و «آسمان غرب» و فیلمنامه «یادآوری» در فیلم‌نگار
  • اسلام اهمیت زیادی به امر شورا و مشورت قائل شده است
  • تفاهم‌نامه فعالیت سازمان پزشکان بدون مرز در استان کرمان امضا شد
  • مسئولان قضایی با اهالی فن در موضوعات مختلف مشورت کنند
  • چرا دیگر از دیدن سریال‌های «نون. خ» و «زیرخاکی» نمی‌خندیم
  • مسئولان قضایی با متخصصین و اهالی فن در موضوعات مختلف مشورت کنند
  • دفتر همکاری مشترک دانشگاه صنعتی شریف و اتکا افتتاح شد
  • ۴۷ سال سریع تر با کامپیوتر کوانتومی گوگل! (+عکس)
  • چرا دیگر از دیدن سریال‌های «نون. خ» و «زیرخاکی» نمی خندیم
  • دیدن «مست عشق» را به دیگران پیشنهاد کنید / از کار با «حسن فتحی» لذت بردم